شروع طرح

7 دسامبر 2015

حدود 6 ماه از آغاز دوران طرحم گذشته است.ابتدا هیچ تصور خاصی از بندرعباس نداشتم.اینکه قراره با چه جور آدم هایی روبه رو بشوم یا اینکه شهر در چه حدی خواهد بود، پیشرفته است یا در حد شهرهای معمولی خواهد بود و یا اینکه از دسته شهر هایی خواهد بود که به زور شهر شده اند!
اواخر اردیبهشت وارد بندرعباس شدم،قرار بود در بیمارستان نیرو دریایی طرحم را بگذرانم.پیشتر از من دوستانم آمده بودند،حدود یک ماه زودتر از من.
شاید بتوان گفت بندرعباس شهر نیست جز چندتا مرکز خرید و ساحل دیگر مکانی برای تفریح ندارد…اوقات آزادت را باید یا در کنار ساحل بگذرانی البته به شرط اینکه هوای شرجی این اجازه را به تو بدهد و یا اینکه در پاساژها چرخ بزنی و این برای من که آدمی خوش گذران بودم خبر تلخی بود.
بیمارستان نیز در حد تصورم نبود،ساختمانی قدیمی از دوران شاه واقع در شهرک نیرو دریایی که هنوز اسم هدیش برای آن باقی مانده است.
برای رسیدن به بخش اتاق عمل باید از بخش داخلی-جراحی عبور کنی که به جز بعضی روزهای استثنا همیشه بوی نامطبوعی مشام را اذیت میکند و اتاق عمل….
که به جز  3 الی 4 جراح تکراری با عمل های کوچک در دوتا و نصفی اتاق خبر خاصی در آن نیست.

Posted from WordPress for Android

چندین وقت پیش، خیلی وقت پیش یک پست نوشته بودم راجب بهترین کشور های جهان در سال 2010 که برگرفته از نشریه Newsweek بود. در اون سال کشورهای فنلاند ، سوئیس و سوئد، سه کشور اول بودند. اما حالا به تازگی نشریه Economist مطلبی در سایتش قرار داده که بهترین شهرهای جهان را برای زندگی مشخص کرده است. اولین شهر هنگ کنگ است که از رتبه 10 به رتبه اول رسیده است.

هنگ کنگ، اولین شهر

دومین شهر جهان طبق انتخاب Economist شهر آمستردام هلند است که در رتبه بندی قبلی رتبه 8 را داشته است:

آمستردام، هلند

و اما شهر سوم که من خودم به شخصه برای اولین بار اسمش رو شنیدم شهر اوساکا است که سومین شهر بزرگ ژاپن هم است!

اوساکا، ژاپن

اما دیگر شهر ها:

4 –  پاریس، فرانسه

5 – سیدنی، استرالیا

6 – استکهلم، سوئد

7 – برلین، آلمان

8 – تورنتو، کانادا

9 – مونیخ، آلمان

10 – توکیو، ژاپن

اما اگر اطلاعات بیشتری میخواهید میتونید به خود سایت  مراجعه کنید.

اعتراف بازی !

26 نوامبر 2010

یکی از دوستان وبلاگ نویس بنده را قابل دونستند و در یک بازی اینترنتی مرا دعوت کردند. بازی از این قرار هست که باید اعتراف کنیم!! دوست وبلاگنویسمون، هرمس عزیز اعترافشون در رابطه با کتاب بود، من هم اعترافم رو نیز در همین باب می نویسم:

زمانی که سوم راهنمایی یا دوم راهنمایی بودم، کتاب به خونه ی ما آمد! این کتاب برای من ممنوعه بود!! یعنی رو در رو نگفتند که این کتاب رو نباید بخونی بلکه از جلوی دید من همیشه خارجش می کردند که این موضوع برای من عجیب بود زیرا زمانی که کتابی وارد خونه ی ما میشد همیشه تا چند هفته داخل کتابخونه قرار نمی گرفت زیرا حداقل یک نفر داشت می خوندش. بعد از مدتی از فکر خوندن کتاب بیرون اومدم و بی خیالش شدم.

چند وقت بعد زمانی که اعضای خانواده به مسافرت رفته بودند و فقط من و پدرم خونه بودیم به طور اتفاقی کتاب رو پیدا کردم! یک کتاب رمان بود که تا جایی که یادم مونده از 500 صفحه بیشتر بود، همون موقع که پیداش کردم با خودم به اتاقم بردم و نشستم رو تختم و شروع به خوندن کردم. زمانی که از خوندن خسته میشدم کتاب رو زیر تختم قایم می کردم! حدود سه روز یا چهار روز طول کشید تا تمومش کردم حسابی داستانش بهم چسبید!!! اون زمان ها من هم تقریبا تو حال و هوای سعید بودم اما هنوز سیلی زمونه رو نخورده، خودم به خودم سیلی رو زدم.دایی جان ناپلئون

همه این ها رو نوشتم تا اعتراف کنم که من کتاب دایی جان ناپلئون رو یواشکی خوندم و حسابی با داستانش کیف کردم، حسابی با این جمله کیف کردم:

» من یکروز گرم تابستان دقیقا یک سیزده مرداد حدود ساعت سه و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم. «

به نقل از سایت راهنمای تحصیل در فرانسه، اتحادیه اروپا در طی اقدامی یک بورسیه خاص برای دانشجویان سه کشور ایران ، عراق و یمن اختصاص داده است که ماهیانه 1500 یورو به این دانشجویان داده می شود و این همکاری بین چند دانشگاه ایران و اروپا صورت گرفته است و البته برای رشته های خاصی می باشد که این رسته ها را می توانید در اینجا ببینید کنید.

Erasmus Mundus

مدت زمان ثبت نام برای این بورسیه تا تاریخ 21 نوامبر می باشد. برای ثبت نام به اینجا مراجعه کنید و برای اطلاعات بیشتر به اینجا مراجعه کنید.

*امیدوارم خبرش دروغ نباشه!!

** به آرامم:

از دست خودم خیلی عصبانیم! برای رسیدن به تو هیچ کار نمی کنم! هر موقع می خواهم کاری بکنم یک اتفاق یا سهل انگاری از خودم نمی ذاره.